امروز مهدیه مکان است و فاطمیه زمان
به امید روزی که فاطمیه مکان و مهدیه زمان باشد.
شیعه هنوز از لابلای کوچه های غربت زده ی مدینه بوی در سوخته را بخوبی استشمام می کند . مدینه را چه شده که دخت گرامی پیامبر، پاره ی تن پیامبر ،مادر پیامبر را اینچنین در کوچه احترام می کنند.مدینه را چه شده که زهرا داد مظلومیت قهرمان خیبر را در مسجد فریاد می کند.مدینه را چه شده که شیر را خانه نشین کرده اند؛ آیا امروز روز فرمانروایی کفتارهاست.چه مخوف و هولناک است این زمانه.
امروز آغاز مظلومیت است. آنجا که یاس زیبای پیامبر بین فشار در و دیوار فتنه و غفلت می شکند. اینجاست سرآغاز قرن ها مظلومیت.
آیا آن روز که پیامبر رسالت را به پایان رسانید و دست جوانمرد تاریخ را به عنوان ولی مسلمین بالا برد؛ می دانست وقتی که علی با چشمی خون بار پیکر پاکش را غسل و کفن می کند و زهرا در فراق حبیب عالم بر سر می زند؛ عده ای در سقیفه خلافت بر مسلمین را ارث پدری خود انگاشته اند؟
آیا آن روز که پیامبر صورت زهرا را بوسید می دانست روزی دست قدرت طلبی و دنیا پرستی جای بوسه اش را کبود می کند؟
آن روز که پیامبر در میان مسلمانان وصیت به گرامی داشتن خانواده ی علی می کرد ،می دانست روزی همین مسلمانان چه می کنند با قلب زهرا و علی و حسن و حسین و زینب ؟ آری آنان که ظلم و جور بر خاندان پیامبر ،از زهرا تا زینب ، روا داشتند همان مسلمانانی بودند که وصایای پیامبر را در باره ی این بزرگان شنیده بودند . ولی ای وای ،ای وای و صد وای از دنیا و قدرت وهوی وثروت و غفلت .وای از روزی که گوش ها نشنود و چشم ها نبیند و عقل ها نفهمد حق را. زرق و برق دنیا چشم های بصیررا کور و گوش هایی را که پیامبر با صدای قرآن انیس کرده بود ؛کر ساخت.
آن روز که پیامبر با زهرا وداع می کرد می دانست پس از او عصری می رسد که شیعیان از دیدار قبر مادر سادات محروم می شوند؟
آری محمد (ص)می دانست؛ می دانست بعد از او چه بر سر پاره های جگرش خواهند آورد؛ ولی چه می توان کرد که تقدیر الهی بر آن بود.
علی به وصیت زهرا که خسته است از زمانه و مردم زمانه پیکر مجروح و نهیف یاس را شبانه و به تنهایی تدفین می کند .
شانه های مولا چگونه طاقت آورد سنگینی قلب بانو را که مالامال بود از غم و اندوه.
قرن ها و سال ها می گذرد و مظلومیت ادامه می یابد. همیشه عده ای ظلم کرده اند و عده ای ظلم دیده اند. ولی عده ای هم قیام کرده اند و داد مظلومان ستانده اند. ولی چه می توان کرد با این غم. مظلومیت هایی هست که ما توان داد ستانی نداریم. مصیبت و داغ آنچنان عظیم است که هزار و چهار صد سال است کمر شیعه همچون کمر مادر زیر سنگینی آن شکسته است .
ولی امیدی می باید ،دادستانی می باید این قوم را . گوهری از سلاله ی پاک همان پیامبر تا بگیرد انتقام شکستن یاس را، پرپر شدن غنچه را ،خانه نشینی تنها مرد تاریخ را و خون مظلومان کربلا را. دادستانی می باید تا بگیرد انتقام قلب مالامال از غم زینب را.
این ابن النبی المصطفی و ابن علی المرتضی و ابن خدیجه الغراء و ابن فاطمه الکبری بابی انت و امی ونفسی لک الوقاء و الحمی